زردی سپهر1
پسر گلم برای کترل زردیت رفتیم درمانگاه بیمارستان . بعد از آزمایش خون معلوم شد بیلیروبین خونت زیاد شده و باید مجدد بستری بشی. چون خودم خیلی درد داشتم با هزارتا خواهش و منت مامانجون عصمت رو گذاشتن تا شب پیشت بمونه . تا منم یه کم استراحت کنم . باز گذاشتنت تو دستگاه زیر نور آبی. صبح ساعت 9 اومدم بیمارستان . تو رو که با چشم بسته زیر اون نور میبینم خیلی ناراحت میشم . با تمام دردی که داشتم باز اون شب رو موندم پیشت و باز روی صندلی با شکمی پر از بخیه شب رو صبح کردم . خسته ام ازین همه دوری از تو.
صبح دکتر اومد و جواب ازمایشت رو دید بیلی روبینت 7.9 بود . مرخصمون کرد . وقت اومدن واکسن بدو تولد و کارت واکسنتم دادن . باز گفتن واسه کنترل 2 روز دیگه بیاییم درمانگاه. ولی به خودم قول دادم دیگه تو رو از خودم جدا نکنم . و اگه باز زردی بالا بره دستگاه بیارم خونه.
وقتی اومدیم خونه همه اومدن دیدنت . برات کادو هم آوردن
مامانجون عصمت و بابا حون جعفر یه سکه طلا
مامانجون رباب و باباجون رسول یه دستبند طلا
مامان جان و آقا جان 200000 تومن پول
خاله آرزو ماشین کنترلی
عمه مینا صندلی ماشین
عمه فریبا 100000تومن پول
پریا شاحه گل نقره
خاله لعیا 50000 تومن پول
خاله عشرت 100000 تومن پول
بقیه هم برات لباس یا وسایل خونه اوردن