سپهر گلمسپهر گلم، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

مینویسم برای میوه عشقمان

2 مرداد 1391... یه معجزه

1391/5/2 11:51
نویسنده : مامان
355 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان  تازگی ها یه حس غریبی تو دلمه که وجودمو به وجوتت بسته. عزیزم . پسرگلم الان 2 هفتست که کامل ضربه هاتو حس میکنم . درسته که خیلی وقته تو دلم میچرخی ولی الان که بزرگتر شدی کاملا میتونم لگدها و حرکت هاتو حس کنم. چقدر خوشحال شدم وقتی اولین لگدی رو که به من زدی رو حس کردم. انگار دنیا مال من بود ضربه طوری بود که کاملا از روی پوستم دیده میشد. چقدر باباآرش دوست داره .  وقتی لگد میزنی ذوق میکنه و میاد و سرش رو میگذاره رو شیکمم و باهات حرف میزنه . انگار صداتو میشنوه تو هم صدای اون رو میشنوی و به حرفاش با لگد زدنت جواب میدی.

ولی دو روز بود که اصلا حرکت واضحی ازت نداشتم . خیلی نگران بودم ولی جرات دکتر رفتن هم نداشتم.خیلی نگران بودم انگار قلب خودم نمیزد.  تا بلاخره امروز برای سلامتیت  سوره انسان رو خوندم . انگار همون لحظه یه معجزه شد و تو در عرض5دقیقه23بار لگد زدی شاید هم داشتی سکسکه میکردی.

خدای مهربون رو شکر که سالمی و بهم لگد میزنی.مامان قربونت بشه اونقدر خوشحالم کردی که خدا میدونه . پسرم بی صبرانه منتظر اومدنتم با وجود اینکه اومدن تو و اسباب کشیمون همزمان خواهد شد و این برام خیلی مشکل میشه ولی با وجود تو و بابا آرش در کنارم دیگه مشکلی رو حس نخواهم کرد .خیلی دوست دارم .قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)